اخبار و گزارشات منتشره در روزهای اخیر حاکی هستند که در ابتدای ماه جولای امسال، اوباش و اراذل، به ویژه در شهر یزد دست به حملات وحشیانهای بر علیه کارگران افغانی و خانوادههای آنها زده اند. در شهر یزد دست کم ۲۰۰ خانه محل سکونت خانوادههای مهاجرین افغانی طی شبیخونهای جنون آمیز نژاد پرستانه به آتش کشیده شده و ساکنان آن، زن و مرد و کودک و پیر وحشیانه مورد ضرب و جرح قرار گرفته اند.
گزارش شده است که بسیجیهای مسلح، اراذل و اوباش یزد را اسکورت میکرده اند. صحت و سقم این گزارش در این واقعیت اثبات و ثبت شده تغییری ایجاد نمیکند که رژیم اسلامی رسماً محرک و بانی عروج افغانی ستیزی و وحشیگریهای نژاد پرستانه بوده است. در ایران جمهوری اسلامی تبعیض بر علیه کارگران افغانی همیشه یک سیاست و راهکار رسمی بوده است اما این سیاست در چند ماه اخیر با بی شرمی و بی پروأی بسیار بیشتری بروز کرده است.
“افاغنه”(۲) که طی ۳۴-۳۵ سال گذشته تدریجا پأیینترین و آسیب پذیرترین بخش طبقه کارگر ایران را شکل داده اند، همه ۳ میلیون آنها در تمام این مدت کما بیش در شرایطی غیر قابل تحمل و شبه بردگی بسر برده اند. اینان در این اواخر رسما و قانوناً از ورود به پارکها ، حضور و استفاده از سواحل خزر منع شده اند. طی یکی از این کمپینهای نژاد پرستانه، کارگران افغانی که در مازندران کار و زندگی میکرده اند دستگیر شده و به اجبار و با خشونت به مناطق بد آب و هوا در جنوب “منتقل” شده اند.
در اوایل ماه در استان فارس، مدیر کّل امور مهاجرت از “شهروندان” خواست که افراد مشکوک به “غیر قانونی” بودن را خودسرانه متوقف کرده و طالب اثبات هویّت و اجازه اقامت گردند. وی همچنین به نانوأی ها، اغذیه فروشیها ، خواربار فروشیها و غیره اخطار کرد که در صورت ارائه خدمات به مهاجرین “غیر قانونی” در تعطیل آنها تردید نخواهد کرد. در راستای این راهکار فاشیستی گزارش شده که مرکز درمانی یزد از قبول و رسیدگی به مجروحان حملات نژاد پرستانه یزد، بیشرمانه خود داری کرده اند.این سیاستها و عملکردهای فاشیستی در قالب ادبیات شناخته شده نسل کشی مطرح شده اند.گفته اند که “افغانهای غیر قانونی” “مخل بهداشت” هستند و شهروندان باید بر ضّد این “مخاطرات” حمایت شوند. به شهروندان در مورد خطر بیماریهای واگیر دار در اتوبوسها و اماکن عمومی که ناشی از حضور “مهاجرین غیر قانونی” است اخطار میکنند!
طغیان اخیر فاشیسم رسمی و سیاستهای نژاد پرستانه و دستورالعملهای افغانی ستیزانه رژیم اسلامی رعد در آسمان بی ابر نبود. حد اقل در طی ۳۳ سال گذشته، سرمایه داری ایران به نیروی کاری بغایت ارزان، بی سازمان، بشدت بی حقوق دسترسی داشته است. اگر به خاطر سیاستها و تبلیغات روتین و نهادینه شده ضّد افغانی سرمایه داری ایران و جمهوری اسلامیش نبود، استثمار سبعانه نیروی کار افغانیها و منزوی نگاه داشتن کارگران افغانی از جامعه کارگری ایران به این سادگی عملی نمیشد. افغانی ستیزی و راسیسم علنی علیه شهروندان افغانی دهه هاست که وارد فرهنگ عقب افتادهترین بخش جامعه ایران گشته است. اما این تبعیضها قبل از ضّد انقلاب اسلامی وجود داشته و اگر به این معضل در تمامیت آن و در همه سطوح و عرصهها پاسخ ندهیم، در ایران پس از جمهوری اسلامی هم وجود خواهد داشت.
ایران تنها کشور جهان نیست که ناظر عروج راسیسم در نتیجه بحران جهانی اقتصادی و سیاسی است. در ایالت آریزونا در آمریکا همین اواخر قانونی را تصویب کرده اند که به پلیس اجازه میدهد بسته به شکل و ظاهر افراد، آنهای که “قیافه غیر قانونی” دارند را متوقف کرده و بازرسی کنند. این قانونی کردن راسیسم و تمایل حاکمان به باز گرداندن مناسبات دوران تبعیض است. یونان، قبرس، سوئد، دانمارک، روسیه، اسرأئیل، پاکستان….همگی شاهد گسترش راسیسم و فاشیسم به عنوان یک واکنش به ناتوانی حاکمین کنونی، نمایندگان متعارفی سرمایه داری،حتی به عنوان یک آلترناتیو حکومتی ضّد انقلابی و در هراس از پیشرویهای چپ جدید، خطر انقلاب و جنبش جهانی ۹۹ در صدیها هستند.
جمهوری اسلامی هم مانند سایر همپالکیهایش در شرایط بحران اقتصادی و سیاسی که به طور فزاینده غیر قابل کنترل میشوند، در شرایط فقر گسترده، رکود عمیق اقتصادی و بیکاری فراگیر تلاش میکند با عطف توجه جامعه به “مهاجران غیر قانونی” به عنوان یک معضل، با تهاجم علنی و مستقیم به شروندان افغانی،و استفاده از این “سوپاپ اطمینان” حتی اگر بطور موقت هم شده از فشار فزاینده جامعه بر خود بکاهد. اما تردیدی نیست که پس از این ضعیفترین حلقه، یک دور تازه از تعرض به حقوق و سطح معیشت زنان و مردان کارگر و پرستار و معلم هم به دنبال خواهد آمد.
جامعه ما تنها جامعه ای نیست که در آن تبلیغ و ترویج نفرت و راسیسم عقب افتادهترین لایههای جامعه- به ویژه پایه اجتماعی رژیم اسلامی، لمپنها و بخشی از خورده برژوازی- را تحت تاثیر قرار داده و به حرکت در میآورند.
اما تفاوتهای مهمی بین ایران و سایر کشورهای درگیر مساله راسیسم موجود است. یک نکته مهم و در عین حال منفی در مورد ارتباط با مبارزه ما با راسیسم این است که نیروهای سیاسی مترقی در صحنه سیاسی ایران راسیسم در ایران را نه یک پدیده اجتماعی بلکه یک پدیده منحصر به نظام و صرفاً دولتی میانگارند. این نیروها به اینترتیب چشم خود را به روی این واقیعت میبندند که راسیسم در ایران هم نیروی خود را دارد و در صورت امکان یافتن، به ویژه در ایران میتواند به مانعی جدی در راه انقلابی که فرا میرسد ایجاد کرده و میتواند در شکل و محتوای نظام بعد از جمهوری اسلامی تاثیر بگذارد. خود داری از درگیر شدن و برخورد با راسیسم و افغان ستیزی شایع در جامعه دست نیروهای مترقی را در پاسخ گویی به مشکل نژاد پرستی در همه سطوح و در کلیت آن میبندد.
اما ما یک نقطه قوت بسیار با ارزش هم داریم که مبارزه ما با راسیسم را استثنائی میکند. پایگاهی که ما تعرض خودمان به راسیسم را آغاز میکنیم، شبکه گسترده فعالین پیرامون بخش پیشرو در مبارزه طبقاتی است. بیحقوقی مطلق کارگران افغانی ارتش عظیم کارگرانی که در شرایط شبه بردگی کار و زیست میکنند نه فقط از زاویه انسانی و وجدانی امر کارگران پیشرو ایران بوده است بلکه حقوق برابر آنها امتیاز دیگرش، ارتقأ سطح معیشت کّل طبقه کارگر ایران خواهد بود. کسب حقوق اقتصادی و اجتماعی برابر برای کارگران “مهاجر” و زنان بی تردید با تغییر موازنه سیاسی به نفع طبقه ،صحنههای جدال طبقاتی را به سود مردم کار و زحمت به جلو خواهد راند.
سال هاست که برابری و حقوق کامل برای هر آن که در ٔین کار و زندگی میکند یکی از خواستههای حد اقلی کارگران پیشرو ایران بوده است. این مطالبه اما بیشتر و به دلیل مجموعه شرایط یک اعلام موضع بوده تا مطالبهای که باید فوراً حول آن دست به عمل زد. رویدادهای اخیر اما بخش پیشرو جامعه کار و زحمت، پیشروان طبقه کارگر را وا میدارد که با بر افراشتن پرچم برابری کامل همه زنان و مردان کارگر، ۳ میلیون خانواده کارگری “مهاجر” را نیز به عرصه مبارزه بر علیه تبعیض و بی حقوقی فراخوانده و نه تنها پوزهٔ فاشیسم اسلامی و راسیسم را به خاک بمالند بلکه زمینه پیروزیهای عظیم تاری را برای انسانیت در ایران و منطقه فراهم کنند.
ما این اقدامات نژاد پرستانه اراذل و اوباش یزد و سایر نقاط را که مستقیما تحت حمایت و به تحریک رژیم اسلامی و بر علیه خواهران و برادران “مهاجر افغانی” صورت میگیرند را قاطعانه محکوم میکنیم. ما سکوت شرم آور، و در واقع حمایت ضمنی کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان ملل(۳) از تعقیب، ضرب و جرح، شکنجه ، تحقیر و کشتار افغانیهای ساکن ایران را محکوم میکنیم. ما یک بار دیگر ضمن حمایت از مطالبات کارگران پیشرو ایران، از مطالبه حقوق برابر و عادلانه (۴) از همه انسانهای شریف در ایران ، افغانستان و جامعه جهانی میخواهیم که بر علیه فاشیسم اسلامی و راسیسم به میدان بیایند.
زنده باد همبستگی جهانی انسانها!
مرگ بر رژیم اسلامی آپارتاید و راسیسم!
پاورقی ها:
۱ ( متن کامل مطالبات کارگران ایران مربوط به اول ماه مه سال ۲۰۰۸:
http://www.wupiran.net/etelaeyeha/qaatnameh_1may_sanandaj.html
۲ ( افاغنه یک ترم قدیمی با بار تحقیر آمیز به جای افغانی است. در ادبیات ناسیونلیستها و راسیستهای ایرانی “تازی” هم به جای عرب استفاده میشود.
۳ ( کمیساریای عالی سازمان ملل متحد مسئولیت کلیدی وضعیت شهروندان افغانی در ایران دار به عهده دارد. بخش بزرگتر مهاجران افغانی در ایران پناهجو و یا متولد ایران و بنابر این “بی کشور” محسوب میشوند. کمیساریا هنوز این جنایات را محکوم نکرده است.
۴( https://missionfreeiran.org/2010/04/22/in-anticipation-of-may-1-workers%e2%80%99-minimal-demands/
Discussion
No comments yet.